شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

سیزدهمین ماهگرد-مروارید چهارم وپنجم

سلام عشقم... الان کلی واست نوشته بودم یه لحظه از پای لپ تاب بلند شدم بابایی اومده صفحه رو عوض  کرده هرچی نوشته بودم پرید عیب نداره دوباره مینویسم 13 ماهگیت با چند روز تاخیر مبارک خدا جونم شکرت به خاطر شایان که بهمون بخشیدی تا زندگیمون با حضورش شیرینتر از همیشه بشه این 2-3 هفته اخیر هم من هم شما خیلی اذیت شدیم.بعد از دندون سوم دوباره لثه هات ورم کردن و خیلی اذیت بودی.خیلی بی تابی میکردی.همش گریه و بی قراری.حتی تو بغلمون هم اروم نمیگرفتی فقط وقتی میبردیمت بیرون کمی اروم میشدی.یا دست میزدی تو دهنت و جیغ میزدی خلاصه خیلی اذیت بودی.غذا خوردنم که دیگه نگو اشتهات در حد صفر شده بود.وزنم کم کردی.2-3 روزم تب داشتی تا...
23 مرداد 1393

روزهای سیزده ماهگی

سلام پسر مامان... خوبی عشقم شیرینم نفسسسسسسممممم هرچی بگم کم گفتم نون خامه ای من...   این ماه چون ماه رمضان بود و خونواده من رسم افطاری دادن دارن هر شب خونه یکی افطار دعوت بودیم و در کل این ماه شاید 3 یا 4 بار اشپزی کردم و به قولی زیادی خوش به حالم بووووود دیگه این اخریا بابایی میگفت نمیخوای این اشپزخونه رو راه بندازی؟؟؟ خلاصه هر شب مهمونی و وروجک بازی شما با بچه های فامیل.الهی قربونت بشم که دیگه قاطی بچه ها میشی   تو این ماه رمضونی کلا تنظیم خوابمون به هم خورده بود.من که تا سحر بیدار بودم و پای نت...موقع سحر هم با اینکه سعی میکردیم سایلنت باشیم ولی شما بیدار میشدی اکثرا و دوباره بعد سحر تلاش من ب...
7 مرداد 1393
1